سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرم استعلام قیمت کانکس شرکت ایران کانتین

برای مطالعه راهنمای استعلام قیمت کانکس و همچنین تکمیل فرم رسمی استعلام قیمت کانکس می توانید از طریق پیوند زیر اقدام نمایید:

https://forms.office.com/Pages/ResponsePage.aspx?id=DQSIkWdsW0yxEjajBLZtrQAAAAAAAAAAAAa__Qcx4WNUMVFDVzZEMDlITkdTR0FDNVZESUlXNUhIOS4u


نصب کانکس نیروی انتظامی و 12 کانکس حمام برای میهمانان نوروزی اهو

ایران کانتین: کانکس نیروی انتظامی برای برقراری نظم و جلوگیری از برخی حوادث در ایام نوروز در پارک لاله مستقر شد. به گزارش اداره ارتباطات شهرداری منطقه هفت اهواز، باتوجه به استقبال پر شور مسافران نوروزی در پارک لاله و برقراری نظم ، در این پارک کانکس نیروی انتظامی مستقر شد.

این فعالیت در ایام نوروز برای رفاه و آسایش مسافران نوروزی در جهت ایجاد نظم و همچنین جلوگیری از برخی حوادث انجام شده است تا مسافران و شهروندان بتوانند با آسایش خیال در این پارک مستقر شوند.

همچنین معاون خدمات شهری شهرداری اهواز تمهیدات شهرداری برای اسکان مهمانان نوروزی در سطح شهر را تشریح کرد.

علیرضا عالی‌پور با بیان اینکه محل نمایشگاه بین‌المللی خوزستان و پارک لاله از سوی شهرداری اهواز جهت اسکان مهمانان نوروزی در نظر گرفته شده است، اظهار کرد: محل نمایشگاه بین‌المللی خوزستان با ظرفیت روزانه 3 هزار نفر و پارک لاله با ظرفیت روزانه یک هزار و 200 نفر برای اسکان مهمانان نوروزی تأمین شده است.

وی با تشریح امکانات موجود در محل اسکان مهمانان نوروزی، افزود: نمایشگاه بین‌‌المللی خوزستان به صورت سرپوشیده و مجهز به سرویس بهداشتی، فضای پارکینگ، نمازخانه، اکیپ آتش نشانی و دستگاه عابربانک است. همچنین نیروی انتظامی و پزشک عمومی در این مکان حضور دارند.

معاون خدمات شهری شهرداری اهواز تصریح کرد: این مکان نیز مجهز به سرویس بهداشتی و نمازخانه است و نیروی انتظامی برای برقراری امنیت مسافران در این مکان مستقر خواهد شد. همچنین در پارک لاله 12 کانکس حمام آب گرم وجود دارد.

عالی‌پور بیان کرد: در این اماکن معرفی مناطق گردشگری اهواز و اجرای برنامه‌های فرهنگی نیز انجام می‌شود. وی گفت: در صورتی که محل‌های در نظر گرفته شده برای اسکان مهمانان نوروزی دچار ازدحام شوند پارک بانوان واقع در بلوار گلستان جنب شهرداری منطقه 4 برای اسکان مهمانان نوروزی پیش‌بینی شده است.


کانکس سرویس بهداشتی

کانکس های سرویس بهداشتی از خانواده کانکس ها یا واحدهای بهداشتی پیش ساخته (Prefabricated Sanitary Units) بوده و از محصولاتی هستند که امروزه نیاز به آن، با توجه به اهمیت بهداشت فردی و اجتماعی مردم، تقریباً در هر مکانی که افراد حضور دارند، احساس می شود. کانکس های سرویس بهداشتی را در زبان فارسی با نام های کانکس دستشویی (پیش ساخته) و یا کانکس توالت (پیش ساخته) نیز می شناسند. خانواده کانکس های بهداشتی عموماً شامل واحدهای دستشویی (یا توالت) پیش ساخته، روشویی (داخل یا خارج از واحدها)، دوش و حمام (به صورت واحدهای مجزا یا غیرمجزا) ، رختکن و … می باشند.

کانکس سرویس بهداشتی به انگلیسی

در زبان انگلیسی کانکس های سرویس بهداشتی را با توجه به مشخصات آنها (قابلیت جابجایی، توسعه پذیری، جنس سازه ، امکانات بهداشتی و …) عموماً با نام های:

Sanitary Containers ، Modular Sanitary Cabins ، Portable Sanitary Cabins ، Prefabricated Sanitary Unit ، WC Shower Container ، Modular WC Shower Cabins ، Portable WC Shower Cabins

و … می شناسند.

هر واحد سرویس بهداشتی را اصطلاحاً “چشمه” می نامند؛ از این رو کانکس های سرویس بهداشتی به سرویس بهداشتی های تک چشمه، دو چشمه، سه چشمه و … (یا چند چشمه) تقسیم بندی می شوند. گاهی اوقات واژه “کابین” نیز در زبان فارسی به جای واژه “چشمه” و به عنوان هر واحد مستقل (اتاقک) سرویس بهداشتی به کار می رود؛ از این رو کانکس سرویس بهداشتی تک کابین، کانکس سرویس بهداشتی دو کابین و … (یا کانکس سرویس بهداشتی چند کابین) نیز مصطلح است.

کانکس های سرویس بهداشتی همیشه به عنوان یک ساختمان مستقل ساخته نمی شوند و می توانند در داخل کانکس های دیگر یا چسبیده به آنها به عنوان یک واحد داخلی یا خارجی (برای مثال: در داخل یک کانکس اداری یا کانکس مسکونی و …) نیز تعبیه شوند. معمولاً این گونه واحدهای بهداشتی علاوه بر واحدهای دستشویی (یا چشمه ها) و روشویی(ها)، دارای واحدهای دوش و حمام بر اساس نیاز، می باشند. کانکس های سرویس بهداشتی به دو صورت (یا دو تیپ) راهرو دار و بدون راهرو تولید و ساخته می شوند.

منبع: ایران کانتین


تدارک شیراز برای میزبانی گردشگران نوروزی!

هفتاد و پنجمین جلسه علنی شورای شهر شیراز به صورت فوق‌العاده ،شنبه 18 اسفندماه 97 با هدف بررسی برنامه‌های ستاد استقبال از مهمانان نوروزی و آمادگی شهرداری شیراز برگزار شد.

ایجاد 22 هزار و 196 پارکینگ نوروزی

معاون خدمات شهری شهرداری شیراز شیراز شنبه در جلسه شورای شهر شیراز گفت: 22 هزار و 196 پارکینگ خودرو در نزدیکی اماکن فرهنگی و گردشگری شیراز در ایام نوروز 98 ایجاد خواهد شد.

محمدرضا محمدحسن پور افزود: سه کمپ برای اسکان میهمان نوروزی در شیراز واقع در زیبا شهر،باغ فدک و جنت با ظرفیت بیش از هزار و 500 چادر و حدود 100 کانکس ایجاد خواهد شد. وی ادامه داد: 71 المان نوروزی در سطح شهر شیراز نصب می شود و علاوه بر آن، 102 غرفه عرضه ماهی گلی و سفره هفت سین در سطح شیراز ایجاد شده است.

معاون خدمات شهری شهرداری شیراز ادامه داد: سازمان مدیریت پسماند به شکل ویژه پاکسازی ورودی‌های شهر را از 10 کیلومتر مانده به شهر در دستور کار قرار داده و شستشوی ایستگاه های اتوبوس و همه تابلوهای راهنمایی از جمله دیگر برنامه های مدیریت پسماند شهرداری است.

برگزاری 20 جشنواره نوروزی

رئیس سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری شیراز نیز در ادامه این نشست گفت: تعداد 20 جشنواره فرهنگی و مفرح در محلات مختلف شیراز و خصوصا نواحی کم برخوردار در ایام نوروز اجرا می شود.

ابراهیم گشتاسبی راد افزود: ویژه برنامه ای نیز برای شب سال نو برنامه ریزی شده که از ساعت 22 تا سه بامداد ادامه دارد و جزئیات آن و سایر برنامه های نوروزی نیز در روزهای آینده اطلاع رسانی خواهد شد.

اجرای طرح دوستدار سالمند در شهر شیراز

عضو‌شورای اسلامی شهر شیراز در ادامه جلسه عصر شنبه شورای شهر شیراز خواستار اجرای آیین نامه طرح شهر دوستدار سالمند شد. علی ناصری در تذکری از شهردار شیراز خواست طرح آیین نامه شهر دوستدار سالمند را اجرا کند.

وی با اشاره به تصویب طرح شهر دوستدار سالمند در شانزدهمین جلسه علنی این شورا اظهارداشت: با گذشت 16 ماه از تصویب این مصوبه، متاسفانه تاکنون هیچ اقدام عملی انجام نگرفته است.

وی افزود: به نظر اراده‌ای برای اجرای طرح شهر دوستدار سالمند در شهرداری شیراز وجود ندارد‌. به گفته ناصری اغلب کلانشهرها و 20 مرکز استان خدمات موجود در آیین نامه شهر دوستدار سالمند را اجرا می‌کنند اما در شیراز هنوز اجرائی نشده است.

سردیس حافظ با حضور شهردار شیراز در شهر پچ کشور مجارستان نصب می‌شود

حیدر اسکندرپور شهردار شیراز با مصوبه امروز شورای این شهر ماموریت یافت به شهر پچ کشور مجارستان سفر کند. در سفر شهردار شیراز به شهر پچ خواهرخوانده شهر شیراز، سردیس حافظ شیرازی غزلسرای بزرگ فارسی در این شهر نصب خواهد شد.

شهردار شیراز به دعوت سفیر مجارستان به شهر پچ کشور مجارستان سفر خواهد کرد. همچنین اعضای شورای اسلامی شهر شیراز در هفتادوپنجمین جلسه علنی خود با طرح دو فوریتی مبتنی بر پرداخت پاداش پایان سال به اعضای کمیسیون‌های ماده 100 مناطق شهرداری به استثنای اعضای شورای شهر موافقت کردند.

نواب قائدی سخنگوی شورای اسلامی شهر شیراز در این باره گفت: بر اساس این طرح دوفوریتی به هر نفر از اعضای کمیسیون‌های ماده 100 مبلغ 12 میلیون ریال، به هر نفر از نمایندگان شهردار 10 میلیون ریال و به هر نفر از دبیران مبلغ 9 میلیون ریال و به هر کدام از کارمندان دبیرخانه‌های کمیسیون ماده صد مبلغ هفت میلیون ریال پرداخت شود.

وی ادامه داد: این پاداش از محل ردیف‌های 16 و 17 بودجه شهرداری پرداخت می‌شود.

حمایت شورای شهر شیراز از ورزش بانوان

شورای اسلامی شهر شیراز با حمایت از تیم فوتبال بانوان خلیج فارس شیراز در هفتاد و‌پنجمین جلسه علنی موافقت کرد. شهرداری شیراز بر اساس طرح یک فوریتی جمعی از اعضای شورای شهر شیراز موظف شد مبلغ 700 میلیون ریال و به ازای هر برد 100 میلیون ریال جزای نقدی به تیم بانوان فوتبال خلیج فارس شیراز اهدا کند.

رییس کمیسیون برنامه وبودجه شورای اسلامی شهر شیراز به هنگام تصویب این طرح خواستار ارائه لایحه جامع حمایت از ورزش توسط شهردار شیراز شد. عبدالرزاق موسوی اظهار داشت: کمک‌های شورای شهر به تیم‌های ورزشی سلیقه ای و تبلیغاتی شده است.

وی ادامه داد: این گونه حمایت از تیم‌های ورزشی باعث نارضایتی عمومی شده است. موسوی خاطرنشان‌کرد: گاهی به یک تیم فوتسال با ده نفر ورزشکار 70 میلیون تومان با ده میلیون تومان به ازای هر برد پرداخت می‌شود و گاهی به تیمهای بزرگتر کمکی نمی‌شود‌.

عضو شورای اسلامی شهر شیراز افزود: بخشی از ورزش‌ها در این شیوه حمایت دیده و ورزش‌های قهرمانی نیز حمایت نمی‌شوند. وی از شهردار شیراز خواست لایحه جامع حمایت از ورزش را به شورای شهر ارائه کند.

منبع: ایران کانتین


ساخت مدارس پیش ساخته با کمک 80 هزار یورویی ژاپن!

ایران کانتین: در راستای اجرای پروژه تأمین امنیت انسانی از محل اعتبارات بلاعوض دولت ژاپن، قرارداد ساخت 6 دبستان پیش‌ساخته یا کانکس عشایری و تجهیز یک مدرسه شبانه‌روزی با دفتر آموزش‌وپرورش عشایر کشور امضا شد.

محمدرضا سیفی درباره جزئیات این قرارداد گفت: این طرح از محل اعتبارات بلاعوض دولت ژاپن و برای اجرای پروژه‌هایی در زمینه توسعه و تأمین امنیت انسانی و برحسب نیازهای متفاوت کشورهای درحال‌توسعه اجرا می‌شود و هدف آن کمک به توسعه و رفاه جوامع روستایی است.

وی ادامه داد: این پروژه بر اساس تفاهم‌نامه وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و وزارت امور خارجه ژاپن منعقد شده است و دفتر آموزش و پرورش عشایر از سال تحصیلی 94-95 مبالغی را برای تجهیز، توسعه و احداث مدارس، از این کشور دریافت می‌کند.

سیفی گفت: امسال با توجه به شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی مردم در مناطق عشایری استان کرمان و به دلیل خشک‌سالی‌های اخیر و پراکندگی جمعیت عشایری در این استان، قرارداد ساخت 6 دبستان عشایری سه کلاسه و یک مدرسه شبانه‌روزی عشایری با تجهیزات کامل با سفیر کشور ژاپن “میتسوگو سایتو” امضا شد.

وی ادامه داد: این کلاس‌های پیش‌ساخته یا کانکس مجهز به سرویس بهداشتی، امکانات گرمایشی و سرمایشی در فهرج، ریگان، رابر، جیرفت، بافت، ارزوئیه، سیرجان، عنبرآباد به‌صورت ثابت و پیش‌ساخته ایجاد می‌شود.

سیفی مبلغ تخصیص یافته توسط کشور ژاپن در این پروژه را 80 هزار یورو اعلام کرد و بیان کرد: این مدارس ضد زلزله هستند و امکان جابجایی از نقطه‌ای به نقطه دیگر را دارند.

سرپرست دفترآموزش و پرورش عشایر کشور گفت: کلاس‌های درس تا قبل از مهر سال آینده تحویل آموزش و پرورش استان کرمان خواهد شد و جمعاً پذیرای 366 دانش‌آموز چندپایه عشایری در مناطق مختلف استان است.


ماجرای کانکس کلاس درس، حسینیه و حسرت دانش آموزان!

ایران کانتین: تصور کنید کانکسی را که آن را مدرسه می‌خوانیم در دو نوبت دانش آموز داشته باشد، یعنی چند دانش آموز پایه اول، سوم و ششم را صبح ها می پذیرد و چند تای دیگر هم در پایه دوم، چهارم و پنجم، بعد از ظهر ها به کانکس می آیند و درس می خوانند.

در مجاورت این مدرسه کانکسی واقع در روستای هودر (در منطقه شاهیوند چگنی لرستان)، که شمار دانش آموزانش 35 نفر است، حسینیه ای سه طبقه با زیر بنای 600 متری است که بر فراز تپه ای قرار دارد که تنها بنای دارای حصار در این روستا به شمار می آید و برای ورود به آن باید دق الباب کرد.

تصور کنید دیوارهای حسینیه هر روز به بچه های کانکس نگاه می کند و دیوارهای کانکس با بچه های داخلش هم هر روز به حسینیه می نگرند.

تصور کنید که همین کانکسی که ما می گوییم مدرسه روستا، دو قسمت شده است. دو سوم این کانکس کلاس درس است و قسمت بعدی یا همان یک سوم باقی مانده نیز اتاق مشترک برای استراحت دو معلم روستا است.

تمام دارایی آموزشی و تفریحی این مدرسه را دو معلم حق التدریسی تشکیل می دهند که اول هفته از خرم آباد به این روستا می آیند و آخر هفته برمی گردند.

احسان سلاطین، نام یکی از این معلم ها است. این آقا معلم جوان نمی تواند هر روز 90کیلومتر به شهر خرم آباد برود و 90 کیلومترهم برگردد. او مجبور است در همین اتاق کوچک کانکسی که شاید به 10 متر هم نرسد همراه با معلمی دیگر، روزها و شب های هفته را تا آخر هفته طی کند. او، لیسانس برق دارد و 2 سالی از تدریسش در این مدرسه می گذرد. قبلا در پتروشیمی خرم آباد کار می کرد. وقتی پتروشیمی راه اندازی شد او را هم اخراج کردند و نیروهای جدید گرفتند که گفته می شود، بیشترشان بومی استان لرستان نبودند. این مهندس برق، مجبور شده است به صورت حق التدریسی در این مدرسه دور افتاده درس بدهد. او متأهل است اما خدا را شکر می کند که بچه ندارد وگرنه مشکلاتش بیشتر می شد. از شنبه تا چهارشنبه در همین اتاق 10 متری شب را به صبح می رساند.

وقتی این را عنوان می کند اتوماتیک وار سرم را به سمت حسینیه خالی با 6، هفت تا اسپیلت بر می گردانم با آن فضای بغایت بزرگ که از بس خالی است اگر یک «های» کنی به خودت بر می گردد.

آقا معلم برای اینکه حوصله اش سرنرود، برای کنکور فوق لیسانس خود را دارد آماده می کند.

-فوق لیسانس! فکر نمی کنید که در این وانفسای بیکاری، درس خواندن دوباره فقط ، وقت هدر دادن باشد؟
-این را می دانم اما کاری به جز درس خواندن در این روستای دور افتاده ندارم. حوصله ام سر می رود.

به این آقا معلم جوان حق می دهم. من هم اگر جای او بودم به چیزی مثل درس خواندن پناه می بردم.

یک کلمن بزرگ آبی رنگ هم بیرون کانکس هست با چند کاسه بشقاب و قابلمه نشسته که معلوم است اقا معلم وقت نکرده است ظرف ها را بشوید. شاید برایش سخت است و می گذارد تا تمام ظرف ها تلنبار شود تا یکدفعه بشوید. هر چه باشد اطراف کلمن به خاطر ظرف شستن، پر از گِل و شُل می شود. شاید سخت باشد، سخت.

از او اجازه می گیرم تا با بچه های کلاسش صحبت کوتاهی داشته باشم او هم استقبال می کند و می گوید: می توانید بروید داخل. زمان کلاس، تمام شده است. الان نوبت شیفت بعد از ظهر است.

سعی می کنم زیاد وقت بچه ها را نگیرم. بچه ها با آن چشمان معصومشان به من نگاه می کنند و یکی یکی اسم هایشان را می گویند. از آقا معلم راضی اند و درس خواندن را دوست دارند.
سونیا تنها دانش آموز کلاس ششمی است که به خاطر قد بلندش آخر کلاس نشسته است. او هم دوست دارد درسش را ادامه دهد اما این کانکس فقط می تواند تا کلاس ششم او را همراهی کند و بعدش چه می شود، نمی داند.

سرم را به سمت همسایه مدرسه -حسینیه- می چرخانم؛ بچه ها هم نگاه من را دنبال می کنند و به همسایه بزرگشان از داخل پنجره کوچک کانکس، نگاه می کنند. به نظر می رسد آنها همان فکری را دارند که من دارم.

علی، ردیف اول کلاس نشسته است با صورتی کک مکی و موهایی قرمز اما چشم هایی شیطان و در عین حال دوست داشتنی. فکر می کنم نه تنها او که همه بچه های کلاس، منتظرند سوالی را بپرسم که در ذهنشان هست.

علی! از کلاست راضی هستی؟ منظورم اینه که دوست داری در کلاس بزرگ تری درس بخوانی یا اینکه همین کلاس خوبه؟
– اینجا را دوست ندارم. جا نداریم.

دوست داری به جای اینکه توی این کانکس درس بخوانی توی یکی از اتاق های حسینیه درس می خواندی؟
بچه ها نمی گذارند کلام من کامل منعقد شود و قبل از اینکه علی، دهانش را باز کند و چیزی بگوید، بچه ها توی هوا جواب را می قاپند و همصدا می گویند: بله!
بعد، با هم شروع می کنند به حرف زدن که « اینجا (کانکس) جایمان کوچک است»، «جا نمی شویم»، «بعضی وقت ها که بعد از ظهری ها به نوبت صبح می آیند مجبور می شویم برویم اتاق آقا معلم درس بخوانیم»! «کاشکی در حسینیه را باز می کردند» و «کاشکی یکی از اتاق های حسینیه، فقط یکی را به ما می دادند» و …

سونیا می گوید: اینجا وقتی هوا سرد می شود با ترس بخاری را روشن می کنیم اگر آتش بگیرد که مکافاتی است چون مجبوریم از کنار آن رد بشویم و فرار کنیم اما در حسینیه می گویند اسپیلت دارد و خطر هم ندارد.

به اسپیلت ها نگاه می کنم، طبقه بالای حسینیه انگار دارد نفس عمیق می کشد و به ما نگاه می کند و پوز می دهد. شاید می گوید « عمرا دستت به من برسد». دو دستگاه اسپیلت هم تعبیه کرده اند توی همین طبقه. آقا معلم می گوید: این طبقه آخر حسینیه «خانه عالم» روستا است. بیشتر وقت ها هفته ای یک روز از شهر می آید به روستا و نماز می خواند؛ بنابراین حسینیه فقط یک بار در هفته، در آن گشوده می شود.

به آقا معلم می گویم: مثل اینکه یکی از اسپیلت ها روشن هست.
– بله. مثل اینکه حاج آقا یادشون رفته خاموشش کنند.
– خب، چرا هفته ای یک بار می آیند به اینجا؟
– لابد راه دوره خانم! این خانه عالم را ساخته اند تا حاج آقا در این روستا ساکن باشد، اما ایشان نمی آید باید از خودشان سوال کنید که چرا نمی آید.
-شما چی؟ مگر راه شما دور نیست؟
– راه من هم دوره اما مجبورم بمانم.

سونیا به آن طبقه نگاه می کند و سوال می کند؟ یعنی یادشون رفته خاموشش کنن؟ لابد پول برقش زیاد میاد!

از بچه ها خداحافظی می کنم و آنها هم انگار انرژیشان یکدفعه آزاد شده باشد عین شصت تیر از کنار من می گذرند و تپه ماهورهای اطراف را به دو، بالا می روند.

من هم شیب بین این دو همسایه بزرگ و کوچک را پایین می آیم تا از پنجره های بزرگ آن ، فضای داخلی همسایه بزرگ (حسینیه) را نگاهی بیاندازم. خدای من! چه آشپزخانه بزرگی و خلوتی! یک اتاق دیگر هم کنار آشپزخانه هست که فرش های ماشینی را لوله کرده اند و برخی را به صورت افقی و برخی دیگر را به صورت عمودی در اتاق گذاشته و دربش را چهار قفله کرده اند.

اصلا تمام درب های حسینیه قفل است. آن وقت بچه های مردم باید در کانکسی کوچک و تنگ درس بخوانند و اتاق آقا معلم هم کوچک تر از کلاس درس بچه ها. همه چیز برعکس است.
آقا معلم می گوید این بنا را چند خیر ساخته اند که اینجا نیستند و در شهر زندگی می کنند!

گل اندام مادر دو دانش آموز مدرسه روستا، چند سالی است از همسرش جدا شده و همسرش به عنوان مهریه بچه ها را به او داده است. حالا جان گل اندام است و بچه هایش.
گل اندام می گوید: اصلا نخواهم گذاشت ادامه تحصیل بدهند باید به جاهای دورتری بروند و من نمی خواهم آنها به راه دور بروند .این بچه ها تنها دارایی من هستند و نمی خواهم برای تحصیل آنها را از خودم دور کنم.

سامیه زنی از ساکنین روستا که بوی نان تازه محلی می دهد، پختن نان را تمام کرده است و به ما برای صرف ناهار تعارف می کند.
او که بقول خودش پا به سن گذاشته است می گوید؛ در این کانکس دو تا از نوه هایم درس می خوانند تا کلاس ششم بیشتر ندارد نگاهش را به حسینه می چرخاند می گوید استفاده زیادی از آن نمی شود ولی خوبی هم که دارد این است که در کنارش غسالخانه، دارد و در حجمی از سکوت نگاهش را به همان سمتی که غسالخانه دارد ثابت نگه می دارد.

عالم ، مادر یکی از دخترانی که در مدرسه روستا درس می خواند، می گوید بعد از سالها دارو و درمان با مراجعه به مرکز رویان تهران صاحب این فرزند دختر شده است و حاضر است هر سختی را تحمل کند تا دخترش که تنها دارایی اوست ادامه تحصیل بدهد.

می گوید؛ همسرش در تهران دستفروشی می کند و چند ماه یکبار به آنها سر می زند امکان این را ندارد که بتواند در تهران خانه بگیرد اما او تصمیم اش را گرفته است برای ادامه تحصیل دخترش از روستا به جای دیگری مهاجرت خواهد کرد.

فاطمه یکی از دختران این روستا، کنار حوض آب مقابل خانه شان مشغول شستن ظرف ها است. او می گوید مدرسه نرفته است. مجرد است و مورد سنش هم اظهار بی اطلاعی می کند شاید دلش نمی خواهد سنش را کسی بداند و در پاسخ به اینکه از حسینیه چه استفاده هایی می شود با صداقت می گوید: والله استفاده زیادی که بگویی از آن نمی شود ولی وقتی مهمانی، مراسمی مثل عروسی یا عزا باشد پذیرایی را در آن انجام می دهند و در ایام عاشورا نیز از آن استفاده می شود.

پیرمردی نزدیک ما می آید که آقا معلم، او را متولی این حسینیه معرفی می کند. کربلایی حسینعلی بساطی، متولی حسینیه است که معلوم است به این مکان خیلی هم افتخار می کند، چرا که می گوید: این حسینیه برای روستای ما «اسمی» است.

منظور از پیرمرد متولی از اسمی یعنی اینکه این بنا باعث افتخار و اسم و رسم روستا است. می گوید: میهمان حبیب خداست اما اگر جایی برای پذیرایی نداشته باشیم که مایه آبروریزی است. همین چند روز پیش آقای فرماندار و بخشدار آمده بودند روستای ما. در همین حسینیه از آنها پذیرایی کردیم.

دهه محرم هست، عزاداری امام حسین هست، اگر یکی توی این روستا به رحمت خدا برود، برایش توی همین حسینیه عزاداری می کنیم. پلوی عروسی را هم در همین جا می پزیم.
-خب حاج آقا این بچه ها چی؟ آنها خیلی دلشان می خواهد یکی از اتاق های حسینیه را باز کنید تا در آن درس بخوانند.

پیرمرد، این بار نگاهی به من می اندازد و می گوید: چی! بچه ها چه کنند؟ دلشان چه می خواهد؟ نه خانم! مگر حسینیه جای این کارهاست.
-حاج آقا فقط در یکی از اتاق ها را باز کنید. گناه دارند توی گرما و سرما داخل کانکس دارند درس می خوانند.

-بیخود! تمام این ساختمان را کثیف می کنند. دولت یک کانکس دیگر به ما بدهد بس است، فقط یک کانکس. مگر می خواهند چه کنند؟ دولت بیاید کوچه های ما را آسفالت کند که اگر یک باران بیاید ، ماشین را نمی توانیم حرکت دهیم. می مانیم توی گِل. اصلا شما چرا به این حسینیه گیر دادی؟!
– باشه اینجا را به دانش اموزها ندهید. اصلا بگویید چه کسی این ساختمان بزرگ و زیبا را ساخته است.
پیرمرد می گوید: برادر همسرم به اتفاق چند خیر اهل دل.

راستش را بخواهید دلم می خواهد اگر یک روز از عمرم باقی بماند چیزی از خدا نخواهم فقط آن خیر را بیابم و سوال کنم که وقتی داشت این حسینیه را در این روستای تقریبا زنانه می ساخت به چه فکر می کرد؟ این روستا که دارد خالی می شود. مردهایش هم برای کار یا به تهران، یا به خرم آباد و یا به کوهدشت رفته اند. روستایی که خانه های محقر با سنگ ساخته اند. روستایی که معلوم است مردمی کم برخوردار دارد. روستایی که سرویس بهداشتی بیشتر خانه هایش فاقد در است و به جای آن یک پارچه بلند انداخته اند. یکی از پارچه ها را که عقب زدم، موش سیاهی با دم بلند رفت توی سوراخی که در سرویس بهداشتی ساخته بود.

دیگر چیزی برای گفتن نمانده است. راهمان را می گیریم و به سمت شهر از جاده ای مالرو، سرازیر می شویم. آقا معلم هم امروز در شهر کار دارد و با ما می آید. از روستایی بزرگتر می گذریم که آقا معلم می گوید: اهالی این روستا وضعشان خیلی بهتر از روستای هودر است.

ناخودآگاه چشم می گردانم ببینم حسینیه این روستا کجاست. یافتنش راحت است. یک حسینیه قدیمی و بسیار کوچک تر از حسینیه هودر. حالا فهمیدم وقتی که متولی پیر می گفت؛ این حسینیه، اسمی است برای این روستا، منظورش چیست. شاید می خواستند به روستای بالادست، فخر بفروشند که حسینیه آنها بزرگ تر است.

بدون شک ساختن مساجد و حسینیه ها از سوی خیرین به نیت باقیات الصالحات کار پرثوابی است، ولی در منطقه ای که کودکان جای درستی برای درس خواندن ندارند، پرداختن به مدرسه سازی نیز ثواب زیادی دارد.


هزار مدرسه عشایری در کانکس برپا می شود!

ایران کانتین: سرپرست دفتر آموزش و پرورش عشایری وزارت آموزش و پرورش گفت: یک هزار مدرسه از مجموع مدارس عشایری کشور، در کانکس های آموزشی و 900 مدرسه در چادر برپا می شود.

به گزارش ایرنا، محمدرضا سیفی روز شنبه در آیین اختتامیه جشن تکلیف دانش آموزان استان های جنوب و مرکز کشور در گچساران افزود: ارتقای تحصیل دانش آموزان مدارس عشایری نیازمند یک هزار کانکس آموزشی است.

وی بیان کرد: هم اکنون 182 هزار دانش آموز عشایری کشور در 6 هزار و 100 باب مدرسه شامل ساختمانی، گلی و کپری، کانکس و چادر مشغول تحصیل هستند.

سیفی اضافه کرد: استفاده از کانکس های آموزشی برای عشایر کوچنده که فاصله آنان با روستای دارای مدرسه زیاد بوده و از طرفی نیز جمعیت دانش آموزی کمتری دارند، مقرون به صرفه است.

سرپرست دفتر آموزش و پرورش عشایری وزارت آموزش و پرورش همچنین از برنامه ریزی برای اجرای مسابقه نگارش دیدگاه های دانش آموزان عشایر درباره بیانیه مقام معظم رهبری به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی خبر داد.

وی گفت: دانش آموزان مناطق عشایری پس از مطالعه این بیانیه نظرات خود را به صورت مکتوب به مدارس تحویل می دهند.

سیفی اضافه کرد: پس از جمع آوری آثار دانش آموزان نفرات برتر انتخاب و به آنها جوایزی اهدا خواهد شد.

وی ابراز داشت: اعزام دانش آموزان عشایری به مشهد مقدس از دیگر برنامه های پیش بینی شده است که جزئیات آن به زودی اعلام می شود.

سیفی در ادامه عنوان کرد: جای کتاب بخارای من ایل من اثر محمد بهمن بیگی بنیانگذار آموزش و پرورش عشایر در مدارس این مناطق خالی است.

وی با اشاره به اینکه بیست و ششم بهمن سالروز تولد بنیانگذار آموزش و پرورش عشایر است اظهار داشت: برای گنجاندن این یادگار ارزشمند در کتاب های درسی مدارس عشایر تلاش هایی آغاز شده است. سیفی بیان کرد: بهمن بیگی از مردانی است که تا ابد نامش و مهرش در میان مردم ایل زنده است.

محمد بهمن‌بیگی بیست و ششم بهمن سال 1298 در منطقه‌ای بین شهرهای خنج و فیروزآباد استان فارس دیده به جهان گشود. او در سال 1330 نخستین مدرسه سیار عشایری را در سیاه چادر برپا کرد.

در همان سال اولین مدرسه سیار عشایری در استان کهگیلویه و بویراحمد پایه‌گذاری شد تا در کنار مدارس شبانه‌روزی عشایر فعالیت کند. وی در سال 1389 دار فانی را وداع گفت.

جشن بزرگ تکلیف 455 دانش‌آموز عشایر کشور با حضور معاون اقامه نماز اداره کل قرآن و عترت وزارت آموزش و پرورش ، نماینده ولی فقیه در کهگیلویه و بویراحمد و جمعی از مسئولان کشوری و استانی روز پنجشنبه در گچساران آغاز بکار و امروز شنبه بیست و هفتم بهمن ماه بکار خود پایان داد.

در این جشن 455 تن از دانش آموز پسر مکلف دوره متوسطه اول عشایر استان‌های اصفهان، چهارمحال بختیاری، خوزستان، کرمان، کهگیلویه و بویراحمد، یزد و فارس حضور داشتند.

در کنار برنامه جشن تکلیف دانش آموزان، کارگاه‌های آموزشی با عناوین تولد معنوی، بهار بندگی، صحت قرائت نماز، احکام، آشنایی با تقلید و مرجعیت، نشاط و شادابی، نجوم و قبله شناسی و فرهنگ تشکر برای دانش آموزان شرکت کننده برگزار شد. شهرستان 124 هزار نفری گچساران در جنوب غربی کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد.

منبع: ایران کانتین


استقرار کانکس در پایتخت ممنوع!

ایران کانتین: نایب رئیس اتحادیه مشاوران املاک تهران، موضوع استقرار کانکس در داخل شهر آن هم بالای سقف خانه ها را غیرممکن دانست و گفت: کسی که می خواهد اقدام به استقرارکانکس کند نمی تواند چنین اقدامی را داخل شهر براحتی انجام دهد زیرا شهرداری بسرعت آن را جمع خواهد کرد!

حسام عقبایی روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در واکنش به برخی خبرهای مربوط به اجاره دادن کانکس برای اسکان برخی افراد روی بام های بعضی منازل پایتخت تاکید کرد: چنین موضوعی را نمی توان به هیچ عنوان تایید کرد.

وی اضافه کرد: به طور معمول پدیده ای به نام کانکس نشینی در شهری مانند تهران به صورت مشهود دیده نمی شود و مقرون به صرفه هم نیست.

عقبایی افزود: این اتفاق ممکن است تنها در برخی پروژه های ساختمانی یا حاشیه شهرها در زمین های بزرگ برای استقرار کارگران و نگهبانان به منظور مراقبت از زمین و نیز ساختمان ها رخ دهد.

وی ادامه داد: برای استقرار کانکس باید زمینی با مساحت بالا وجود داشته باشد که این اقدام در تهران که نرخ زمین قیمت های بالایی دارند با عقل جور در نمی آید.

نایب رئیس اتحادیه املاک تهران بیان کرد: اگر فردی زمینی در اختیار داشته باشد به طور حتم اقدام به ساخت یا فروش آن می گیرد و هیچگاه به فکر راه اندازی کانکس در این زمین ها یا اجاره آنها نمی افتد زیرا هم زیرساخت سکونت در آن مهیا نیست و هم متولیان شهری اجازه چنین کاری نمی دهند.

وی گفت: این درحالی است که هزینه تأمین کانکس هم کم نیست و هزینه ای نزدیک به اجاره یک آپارتمان را شامل می شود.

نایب رئیس اتحادیه مشاوران املاک تهران با بیان اینکه تاکنون با چنین پدیده ای مواجه نشده ایم افزود: امکان دارد به صورت استثنا در تعداد محدودی از ساختمان های قدیمی چنین موضوعی قابل انجام باشد اما به شکل مشهود گزارش نشده است.

وی افزود: در مناطقی مانند منطقه 22 نیز تمام ساختمان ها به صورت برج هستند و اجرای چنین موضوعی به هیچ عنوان امکان ندارد.

به گزارش ایرنا برخی رسانه ها اعلام کرده بودند که در بعضی نقاط تهران از جمله منطقه 22 برخی افراد با استقرار کانکس روی بام ها، امکان سکونت افرادی را در کانکس ها فراهم کرده اند و آنها را اجاره می دهند.

منبع: ایران کانتین


کانکس نشینی و پدیده تازه پشت بام فروشی!

ایران کانتین: در ادامه گزارش روزنامه ایران مبنی بر شیوع پدیده ای به نام “پشت بام فروشی” که با عنوان “کانکس فروشی نه! پشت بام فروشی بله!” منتشر شده است را می خوانیم …

برخی مشاوران مسکن می‌گویند گرانی بازار اجاره و خرید مسکن، شهروندان را به «کانکس نشینی» سوق داده، مناطق میانی و منطقه 22 جزو لیستی است که آنها برای این ادعایشان مطرح می‌کنند. اما تاکنون هیچ مقام رسمی این گفته‌ها را در داخل شهر تهران تأیید نکرده است. این درحالی است که برخی مسئولان شهری از پدیده دیگری به نام «پشت بام نشینی» خبر می‌دهند.

پشت بام فروشی پدیده نه چندان تازه‌ای است که از زبان شهردار منطقه 22 تأیید می‌شود. علی نوذرپور با تأیید این پدیده در کلانشهر تهران از آن به عنوان یک حاشیه‌نشینی جدید نام می‌برد. به گفته او در برخی از مناطق ضعیف و کم برخوردار شهر تهران چنین موضوعی وجود دارد و مالکین قسمت پشت بام خود را به صورت یک اتاق به افرادی که معمولاً جزو دهک‌های پائین جامعه محسوب می‌شوند، اجاره می‌دهند.

او البته دو سال پیش هم این موضوع را در آستانه انتخابات شورای شهر مطرح کرده، اما در آن شرایط ظاهراً گوشی برای شنیدن وجود نداشته است. این ساختمان‌ها سبک، موقت و ناایمن هستند. اجاره‌هایشان هم بسته به نوع سازه و محدوده مسکونی متفاوت است.این پدیده بیشتر در ساختمان‌های دو و سه طبقه قدیمی رخ می‌دهد.

وی می‌گوید: در محله‌های حاشیه‌نشین شهر تهران (که شامل 40 محله است) بعضاً دیده می‌شود که پشت بام خانه‌ها اجاره داده شده و وجهی هم توسط بهره برداربه مالک ساختمان پرداخت می‌شود یا اینکه به بهره بردار اجازه داده می‌شود در پشت بام، مستحدثه‌ای ایجاد کند و بین 10 تا 15 سال از آن بهره‌برداری کند و پس از آن به مالک واگذار کند.

شهردار منطقه 22، نام منطقه‌اش در این لیست نه چندان بلند بالا را تکذیب می‌کند. او می‌گوید این اولین بار نیست که پدیده کانکس نشینی مطرح می‌شود، حدود یکسال پیش هم بازار کانکس‌ها داغ بوده، اما همان زمان هم به تأیید هیچ مقام رسمی نرسید.

نوذرپور البته برای اثبات حرفهایش به گزارش‌های روزانه مأموران و کارگران خدمات شهری در سطح منطقه اشاره می‌کند. او می‌گوید در این مدت حتی یک بیسیم هم برای این موضوع به ما زده نشده و در بخش نوساز منطقه که اساساً امکان چنین چیزی وجود ندارد. پیکان شهر هم که بخش قدیمی منطقه محسوب می‌شود از این موضوع مبراست.

نوذرپور اگرچه استقرار کانکس در محدوده کارگاه‌های ساختمانی را رد نمی‌کند، اما به صراحت تأکید می‌کند که این کانکس‌ها فقط برای اسکان موقت کارگران تهیه شده و در کنار ساختمان‌های درحال ساخت دایر است! او البته خطاب به کسانیکه این موضوع را مطرح می‌کنند هم می‌گوید که سند و مدرک ارائه دهند. ادامه این ماجرا را حالا از زبان مصطفی قلی خسروی، رئیس اتحادیه مشاوران املاک تهران بشنوید. او با تمام قدرت، رواج این پدیده را در تهران تکذیب می‌کند.:«اگر هم چنین چیزی رخ دهد به ثبت در بنگاه‌های املاک نمی‌رسد. یعنی یک توافق دو طرفه بین مالک و مستأجر است که جایی هم ثبت نمی‌شود! چرایش هم روشن است، این کار تخلف است، اگر جایی فردی کانکسی بگذارد و بخواهد اجاره دهد، شهرداری با او برخورد می‌کند. این کار قاعده و قانون خاص خودش را دارد.البته اگر درپشت بام باشد، درصورتیکه مالک حکم رفع ممنوعیت گرفته باشد، می‌تواند اجاره دهد که قضیه آن فرق می‌کند.

در هر صورت مشاوران املاک قانون را بلدند و کاری خلاف آن انجام نمی‌دهند. او البته منکر تخلفات عجیب و غریب در تهران با وجود افزایش قیمت مسکن و بالا رفتن نرخ اجاره بها نمی‌شود، اما ترجیح می‌دهد که در این زمینه سکوت اختیار کند! دلیلش هم جلوگیری از رواج این تخلفات است!

از منطقه 11 چه خبر؟ رواج این پدیده در این منطقه هم تأیید نمی‌شود. آرش لالویی- رئیس اداره املاک شهرداری منطقه 11، البته به یک مورد استقرار کانکس در پشت بام یک خانه مسکونی در ضلع شرقی خیابان کارگر اشاره می‌کند که به محض رؤیت شهرداری با جرتقیل برداشته شده است. خودش اما مورد دیگری را به خاطر نمی‌آورد. معتقد است شهرداری بشدت با این پدیده چه کانکس باشد و چه ساخت یک سازه ناایمن و غیر استاندارد در پشت بام‌ها برخورد می‌کند و به این سادگی‌ها نمی‌توان یک نفر را پیدا کرد که کانکس گذاشته و زندگی می‌کند!

او می گوید: هر ساخت و‌سازی خارج از ضوابط شهرسازی ولو کانکس، انباری، اتاق کوچک با آن برخورد می‌شود. یعنی رأی ماده 100 گرفته شده و حکم تخریب اجرا می‌شود. اگرچه ممکن است در مناطق جنوبی چنین چیزی بوده باشد، اما من نشنیده‌ام!

کانکس نشینی در شهرک های اقماری

منطقه 18 یک منطقه محروم و کم برخودار است. آیا این پدیده در این منطقه به چشم خورده است؟ پاسخ بازهم منفی است. مهندس امیرحسین عساری، معاون خدمات شهری منطقه 18، می‌گوید بله ما کم برخورداریم، اما شرایط سخت اقتصادی باعث نمی‌شود کسی در کانکس زندگی کند. وی با بیان اینکه تاکنون سابقه نداشته با چنین مواردی برخورد کنیم، می‌گوید: غیر ممکن است که چنین اتفاقی در محدوده منطقه ما افتاده باشد. این پدیده بیشتر در شهرک‌های اقماری اطراف تهران دیده می‌شود و اگر گذرتان افتاده باشد هم حتماً با این کانکس‌ها در بعضی شهرک‌ها مثل گلدسته برخورد کرده‌اید. این امر هم طبیعی است و در اطراف همه کلانشهرها دیده شده است. بعضاً 14 نفر در یک فضای 10 متری زندگی می‌کنند، اما در محدوده حریم شهر حتی نمی‌توان یک آجر روی آجر گذاشت. حتی خارج از حریم هم این کار غیر قانونی است. در پشت بام‌ها هم اگر تخلفی رخ داده باشد که شهرداری ورود می‌کند اما نمی‌توان منکر تخلف شد!

منبع: ایران کانتین


زندگی شش و نیم متری! روایت کانکس نشینی زوج 21 ساله به همراه نوزا

تمام دار‌ و‌ ندار زندگی‌شان در یک مکعب شش‌ متری جا گرفته است! هرقدر زندگی با آن‌ها نساخته است، آن‌ها بیشتر مشکلاتش را تاب آورده‌اند. اما حالا پای یک نوزاد درمیان است که هنوز خیلی لطیف و  نحیف است برای جنگِ تن‌به‌تن با هزار‌و‌یک جور مشکل …

محمد چند ماه است در یک مجتمع مسکونی نگهبان و به‌ نوعی سرایدار است. او به‌همراه همسرش، مریم و فاطمه (نوزاد سه‌ماهه‌شان) از وقتی چشم به دنیا گشوده، در یک کانکس دو‌ در‌ سه با امکانات حداقلی زندگی‌ می‌‎کنند.

نفس‌های نوزاد سه‌ماهه در کانکس به شماره افتاده است

زندگی در کانکس، چیزی است که ریه‌های فاطمه آن را تاب نیاورده است. در آغوشِ گرمِ مادر به خواب رفته است، اما با خِس‌خِس و سنگین نفس می‌کِشد. به خاطر سرما و گرمای کانکس و بوی غذایی که هر روز در این اتاقکِ چندمتری پخش می‌شود، دچار حساسیت شده است. این مشکل تا جایی پیش رفته که دکتر برایش اسپری آسم نوزادان تجویز کرده است. هر زمان دچار نفس‌تنگی شود، باید به‌ازای هر پنج‌نفسی که فاطمه می‌کِشد، یک بار با اسپری، اکسیژن به ریه‌هایش برسانند. دکتر گفته است دیگر حتی یک شب هم نباید در کانکس بماند، اما چاره‌ای ندارند.

چند روزی است که تصویری از کانکسی که این خانواده سه‌نفره در آن ‌زندگی می‌کنند، به‌همراه خلاصه‌ای از وضعیت زندگی آن‌ها در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود، برای اطلاع از صحت و سقم ماجرا به‌سراغ کانکس‌ آن‌ها در حوالی میدان نمایشگاه مشهد می‌رویم.

بندِ انگشت اشاره و کوچکِ دست راست محمد به‌طور مادرزادی نصفه و نیمه است. چشم‌هایش انحراف دارد. لاغراندام است با سبیل و ریش‌های بور و کم‌پشت.‌ باد، پارگی‌های پشت کاپشنش را لو می‌دهد. با هدبند مشکی‌، پیشانی و گوش‌هایش را پوشانده است. دمپایی به پا کرده است و به استقبال ما می‌آید تا دقایقی، ایستاده مهمانِ خانه کوچکشان شویم.

مریم چهره دلنشینی دارد. فاطمه را در پتو پیچیده و زیرِ چادرش پنهان کرده، دست چپش را پشت کمرِ فرزندش گذاشته است؛ همان دستی که هنوز حلقه زرد و ظریف ازدواجش در انگشتِ آن جا خوش کرده است. کم‌حرف و تودار است. یک سالی می‌شود که از زندگی‌شان می‌گذرد، اما زندگیِ مریم اصلا شبیهِ نوعروس‌ها نبوده و نیست. جلو درِ ورودی کانکس، پلاستیک زده‌اند. روی آن هم پرده سفیدی با طرح‌های مشکی آویزان شده که از کمر گره خورده است. یخچال، تلویزیون و تخت یک‌نفره هر‌کدام کنجی از این چهاردیواری فلزی قرار گرفته‌اند، اما تمام دارایی این زوجِ جوان، دو پتو و چندتایی ظرف است.

دو پرده آبی و زردِ چهارخانه، پنجره‌های کانکس را پوشانده است. گوشه پنجره‌ها، حکم جالباسی را دارد. آینه مستطیلی‌ که کنار در قرار دارد، خاک گرفته و چهره‌ها را مات نشان می‌دهد. محمد می‌گوید: هیتر کوچک داخل کانکس وقتی روشن است، فضا را خیلی گرم می‌کند و بوی خاصی در فضا پخش می‌شود. اگر هم خاموش باشد، کانکس مانند یخچال می‌شود. گرمای زیاد برای فاطمه خوب نیست؛ به‌همین‌دلیل مریم شب‌ها با فاطمه روی کف کانکس می‌خوابد و محمد روی تخت.

بعد‌‌از معاینه دکتر، مریم با فاطمه به شهرستان می‌روند. مریم می‌گوید: چندروزی که قائن بودیم، حال فاطمه بهتر شد، اما به‌محض اینکه دوباره به کانکس برگشتیم، خِس‌خِس نفس‌هایش شروع شد. به خاطر حالِ فاطمه، بعضی روزها برای چندساعتی پیش یکی از خانم‌ها که در مجتمع خانه دارد، می‌روم.

شست‌وشوی ظروف در سرویس بهداشتی

ته‌مانده چای صبحانه هنوز در استکان‌ها مانده است. ظرف‌ها در دلِ هم تلنبار شده‌اند چون کابینتی وجود ندارد که بتوان کاسه‌ و بشقاب‌ها را یک طرف گذاشت و قابلمه‌ها را طرفی دیگر. شیشه‌ها و ظرف‌های ادویه‌اش را روی میز چوبی چیده است. مریم روی پیک‌نیک غذا و چای درست می‌کند و ظرف‌ها را در سرویس بهداشتی که تقریبا چسبیده به کانکس است، می‌شوید. خبری از حمام هم نیست. محمد می‌گوید: گاهی برای حمام به خانه دوستم می‌رویم.

اما سن و سال مریم هنوز یک سال است که از مرز 20 عبور کرده و معتقد است وقتی می‌بینی شرایط سخت است، مجبور می‌شوی تحمل کنی. از مریم می‌پرسم تا به حال نشده از این زندگی خسته شوی یا اعتراض کنی؟ جوابِ قانع‌کننده‌ای دارد؛ «نه، چون شوهرم را دوست دارم.»

چشم راستم چیزی را نمی‌بیند

آن‌ها مدتی که در شهرستان قائن بودند به‌عنوان کارگر، زرشک باز می‌کردند که در همان گیر‌و‌دار خارِ زرشک در چشم راستِ مریم فرو می‌رود؛ لکه‌ای که در مرکز مردمک چشمش دیده می‌شود، نشان از همان اتفاق دارد. مریم می‌گوید: آن زمان پیگیر دکتر و دوا برای چشمم نشدیم، اما حالا دیگر با چشم راستم نمی‌توانم چیزی را ببینم.

ماهِ پنجم بارداری و کار در مرغداری

آن‌ها، پیش از این، سرایدار و به‌نوعی پرستار یک خانواده چهار‌نفره (پدر و سه پسر معلول) بوده‌اند؛ مریم باوجود بارداری، روزی چندبار پله‌های خانه آن‌ها را بالا و پایین می‌رفته تا به وضع خانه، رسیدگی و از آن‌‌ها نگهداری کند، اما سرِ آخر صاحب‌‌خانه به آن‌ها می‌گوید: اینجا نمی‌توانید زندگی کنید، چون سه پسر معلول دارم و ممکن است برای بچه‌تان اتفاقی بیفتد.

محمد و مریم علی‌رغم میل باطنی‌شان، آن خانه را به مقصد باغی در سه‌راه فردوسی ترک می‌کنند؛ مسئولیت سرایداری را در یک اتاقکِ آجری در باغی که آب آن با تانکر و گاز آن با کپسول بوده است، قبول می‌کنند. به‌دلیل اینکه شرایط زندگی در آنجا سخت بوده است، حالا در مجتمع مسکونی نگهبان هستند. محمد می‌گوید: ماهِ پنجم بارداری زنم بود که کار دراین مرغداری را شروع کردیم. کار سنگین و ساعت آن زیاد بود. مریم حالش از بوی مرغ به هم می‌خورد، با‌این‌حال دو هفته‌ای دوام آورد.

وعده حقوق یک‌میلیونی که به 650‌هزار تومان رسید

بعد‌از آن با وعده ماهی یک‌میلیون‌تومان به‌ازای نگهبانی و انجام کار‌های نظافت یک مجتمع با زن و بچه به آنجا می‌رود، اما بعد‌از آن قیمت را به 800‌هزارتومان کاهش می‌دهند و حالا هم صحبت از ماهی 650‌هزارتومان است که محمد بعد‌از سه‌ماه کار تا‌به‌حال فقط یک ماه حقوق خود را دریافت کرده‌ است. کارت معلولیت شدید از بهزیستی خراسان‌جنوبی دارد و هر ماه مستمری ناچیزی دریافت می‌کند که زخمِ زندگی‌اش را درمان که هیچ، ترمیم هم نمی‌کند. محمد می‌گوید: حالا اگر 10 یا 15میلیون پول داشتم، همان خانه کلنگی روستا را می‌ساختم تا در همان‌جا زندگی کنیم‌.

او اضافه می‌کند: بعداز انتشار عکس کانکس که توسط یکی از کسانی که ما را می‌شناسد، انجام شده است، چند خیر به اینجا آمدند. یکی از آن‌ها برایمان کاپشن آورد، یک نفر قرار است همسرم را به دکتر ببرد.محمد با اینکه فقط 21‌سال دارد، 16‌میلیون تومان قرض و قوله از آشنا و فامیل روی دوش‌هایش سنگینی می‌کند. بخشی از این پول را برای هزینه‌های معافیت از سربازی، قسمتی برای هزینه‌های عروسی و بخشی هم برای انجام عمل چشم‌هایش که هم ضعیف است و هم انحراف دارد، قرض کرده است. محمد می‌گوید: بعد از عمل، چشم‌هایم تغییری نکرده است. هنوز هم دارم کار می‌کنم تا قرض‌هایم را صاف کنم.مریم و محمد بین همه مشکلات زندگی، خنده را فراموش نکرده‌اند. محمد با شوخی به ما می‌گوید: از ما عکس می‌گیرید، دوربینتان ویروسی نشود! و هر دو می‌زنند زیرِ خنده. انگار چشم‌ها و دهان محمد به نخی وصل است که وقتی دهانش به خنده باز می‌شود، چشم‌هایش ریز می‌شود و کنار آن چین می‌افتد. مریم وقتی می‌خندد، برجستگی گونه‌هایش، دلنشینیِ چهره‌اش را دوچندان می‌کند. اما صدای نفس‌های فاطمه، خنده را بر لبان هردویشان می‌خشکاند.

وعده کمک مقطعی بهزیستی به این خانواده

برای پیگیری مشکل محمد که کارت معلولیت شدید از بهزیستی دارد، سراغ معاون امور توان‌بخشی اداره کل بهزیستی خراسان‌رضوی می‌رویم. مسعود فیروزی در گفت‌وگو با خبرنگار شهرآرا می‌گوید: مددکار بهزیستی از زندگی این زوج جوان بازدید کرده است. آن‌ها متأسفانه شرایط خوبی ندارند. نکته اینجاست که مردِ خانواده تحت پوشش بهزیستی خراسان جنوبی است و به‌دلیل اینکه پرونده‌اش در سیستم ما تعریف نشده، نمی‌توانیم به او کمک کنیم. اما با‌توجه‌به شرایط این خانواده براساس نیازهای اساسی‌شان، به آن‌ها کمک‌های مقطعی می‌کنیم.

او ادامه می‌دهد: اگر این فرد پرونده‌اش را به بهزیستی خراسان‌رضوی منتقل کند، او را تحت پوشش قرار می‌دهیم. این فرد بااینکه ازدواج کرده و بچه‌دار شده است، هنوز مستمری یک‌نفره دریافت می‌کند؛ درصورتی‌که باید به‌ازای سه‌نفر مستمری دریافت کند. ضمن اینکه بهزیستی 18‌میلیون‌تومان کمک بلاعوض برای مسکن معلولان پرداخت می‌کند؛ بنابراین پیگیر موضوع می‌شویم تا با مددکار بهزیستی خراسان جنوبی ارتباط بگیریم و به وضعیت این خانواده رسیدگی کنیم.

منبع: ایران کانتین